قلب مامان سارا جونمقلب مامان سارا جونم، تا این لحظه: 19 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره
وبلاگم وبلاگم ، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 22 روز سن داره

خاطره های دختر نازم

یه قل دوقل

من می خوام یک ماجرا از بازی جدیدم یه قل دوقل بنویسم.اخه من در تعطیلات خیلی خیلی حوصلم سر می ره.خسته شدم دیگه از بازی های تکراری.من دیروز که مامانی از سر کار اومدهی بهش می گفتم مامان من این روز ها خیلی خیلی حوصلم سرمی ره. مامانی بهم گفت برو توی کوچه و ٥تا سنگ بیار من هم به سختی ٥تا سنگ از توی کوچه پیدا کرد و اوردم.بعد به مامانی گفتم حالا چیکار کنم گفت این بازی ٥تا مرحله داره مرحله ی اولش باید دوتا سنگ رو برداری بندازیش بالا تا سنگ نیومده پائین اون یکی سنگ رو برداری اونی که داره میا پائین باید بگیریش به مامنم گفتم چه کار سختی. مامانی گفت حالا مرحله ی دوم باید سه تا سنگ برداری حالا اونی که میندازی هوا بجاش باید دوتا سنگ رو از روی...
13 تير 1392

ساری

ما 5شنبه ی هفته ی قبل به ساری سفر کردیم اول که رسیدیم ساری یک اقا بهمون پلاژ داد بعدکه لباسامون رو عوض کردیم  با خودمون تویوپ برده بودیم  دریاکه شنا کنیم. جلوی ساحل هم پر بود از ماهی های کوچولو ولی از ما هی ها می ترسیدم.یک ماهی گنده داشت دقیقاً شکل همین ماهی وحشت ناک بود من که خیلی خیلی ترسیدم. توش خرچنگم داشت  اب دریاش خیلی خیلی زیبا بود.. بعد که فرداش شدظهرش مامان بابام داشتن استراحت میکردن امامن رفتم پارکش چون من از خوابیدن خوشم نمیاد فقط خواب های شب مزه میده. من رفتم پارکش و یکم بازی کردم خودم تنهایی ولی مواظب بودم.تاب بازی میکردم بعد که از تاب بازی خسته شدم خودم تنهایی رفتم دریا البته نمی خواستم ...
10 تير 1392

زردالو

من دیروز توی حیاط نشسته بودم.امده بودم هوای ازاد بخورم. ما توی باغچمون یک درخت زردالو هم داریم گفتم.برم به زردالو هاش دست بزنم اخه اون ها خیلی خیلی نرم هستن. ولی تااومدم بچینم یکدفعه دیدم توی دستم زرد آلو اومد. زرد الو شم خیلی خیلی چاق بود.بخاطره این که گریم نیاد اون رو دسته جمعی خردیمش.   داداشی هم یکم از زردالو های ما خورد. این هم عکس درخت و زرد الو ...
10 تير 1392

مرحله ی دوم وسوم

سلام.من امروز هم رفتم دندون کشیدم.خیلی خیلی بد بود بدبدبداه. دکترش خوب بود اما خیلی دردم اومد نمی دونم چرا اخه دکتر قبلی رفته بودم انقدر که درد نداشت.امپولم نزده بود.که بی حس بشه.فقت از اون اسپری های تلخ زد فک کنم همون امپول بهتر بود. هم بابام هم منشی هم مامانی دست و پام و گرفته بودند.خیلی بد بود. نمی تونستم از جام تکون بخورم. بعد که تموم شد دکترش خیلی خیلی مهربون بود. ازم دانلود کردن رو پرسیددانلود کردن رو هم بلد بودم. ازم نی نی وبلاگ رو پرسید تعجب کرده بودم که چرا نی نی وبلاگ روو بلده. ازم انیمیشن پرسید.گفت کدوم انیمیشن رو دوست داری.ازم بازی پرسید.گفت که چه بازی هایی رو توی گوگل می زنی بهش گفتم اشپزی...
3 تير 1392

نیمه ی شعبان شد اخجون مبارکه

سلام به همه ی دوستای گلم.خیلی خوشحالم که تولد امام مهدی شده هووووووووووووووووووورااااااااااا. من جشن تولد هر امامی که باشه خیلی خشحال می شم.اهنگ تولد می زارم توی تلوزیون و میرقصم خیلی حال می جشن تولد برقصی. منم خیلی خیلی امام مهدی دوست دارم.همیشه ارزو می کنم که ضهور کنه. بیا پیش ما اما نمی دونم برای چی نمی اد.خیلی دوست دارم امام مهدی ببینمش. اگه بابام برای امام مهدی جشن می گرفت خیلی خوش حال می شدم اما متاسفاًنه.... اما اشکالی نداره بجاش خونه ی همسایمون جشن هوراااااااااا. شول زرد و حلیم درس می کنن و نزری می دن. امروز رو ببینم چیکار می کنم.   امام مهدی دوستت دارم برچهره پراز نور مهدی صلوات برجا...
2 تير 1392

جواب های نظر سنجی

اگه ماهی از سال بودم .تیر-مرداد-شهریور-چون کل روزش تعطیله اگه روزی از هفته بودم . جمعه چون فیتیله داره اگه عددبودم . 6 اگه نوشیدنی بودم .شربت زعفران اگه ثواب بودم .همیشه کمک می کردم. اگه درخت بودم . توت اگه میوه بودم . خیار اگه گل بودم .لاله اگه اب وهوابودم . ملایم چون خوشم میاد اگه رنگ بودم .صورتی.چون یاد پلنگ صورتی می افتم. اگه پرنده بودم .پرستو اگه صدابودم .صدای شاد. اگه فعل بودم .جواب نمی دم اگه سازبودم .ارگ-گیتار اگه عضویی از بدن بودم .دندان چون همیشه بچه ی خوب من را تمز می کند اگه بخشی از طبیعت بودم .گل ها اگه یه حس بودم . حس دوستی ...
1 تير 1392